![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() توصیف مظلومیت ائمه بقیه و شرح مصائب امام صادق علیهالسلام
قسم به غربت خاکی که فوق تفسیر است هـوای شـعـر برای بـقـیع دلگـیـر است نفـس کـشـیدن بین غـبارها سخت است سرودن از حرم بی مزارها سخت است چگـونه شعـر بـگـوید دلی که میگـیرد الا بــقـیـع! چـرا شـاعـرت نـمـیمـیـرد قـرار نیـست تـو را بیسبب بهـانه کـنم ولـی بگـو که دلـم را کـجـا روانـه کـنم کبوتری که در این خانه لانه داشته است در آسـتـان رضـا آشـیـانـه داشـته است چگونه باخبر از آن سرای درد و غم است دلش خوش است که نامش کبوتر حرم است بقیع، سـامـره و کـربلا و مشهـد نیست در این سرا خبری از رواق و گنبد نیست بـقـیع مثـل نجـف نیست تا که مهـمانش بـه راحـتـی بـنــشـیـنـد مـیـان ایـوانـش ولی بقـیع، بهـشتی ست با چهار مـزار بـقـیع مـژده سـالیست بـا چهـار بـهـار چهار مظهـر غـربتِ چهار تن مظـلـوم چهار قـبر غـریب از چهـارده معـصوم فـقـط میان بقـیع است این قـرار و تمام به یک سـلام شـوی زائـر چـهـار امـام ولی نـه، آه دلـم نـا تـمـام مـانـده هـنـوز به سینه حسرت عرض سلام مانده هنوز سلام از عمق دل دیدهای که پُر ابر است به مادری که بدون حرم نه بی قبر است اگر سلام تو آتش به سینهات افـروخت از آن دری ست که روزی میان آتش سوخت مرا ببـخـش! نـمیخـواهم آتـشت بـزنـم چگونه گویم از آن روز، خاک بر دهنم ز هرُم شعـلۀ در یاس را که پـژمـردند در آن هجوم علی را به ریسمان بُردند مـیـان تـلـخـی آن صـحـنـۀ غـبـار آلـود شکست قـامت مرد و مـدیـنه شاهد بود از آن غروب غم انگیر چند سال کذشت که باز خاطـرۀ کوچه از خـیال گـذشت مدیـنه هـمـدم انـدوه دودمـان عـلـیست و باز شاهد مـردی ز خانـدان علیست کـه بــاز آمــده آتـش در آســتـــانــۀ او هزار شکر که محـسن نداشت خانۀ او رسیـدهانـد که از بـاغ، لالـه را بـبـرنـد امــام صـادق هـفـتـاد سـالـه را بـبـرنـد تصورش چقدر سخت میشود ای وای بزرگ طایفه در کوچه میدود ای وای مــیـان گــریــۀ آرام او بــلـنــد نـخـنــد به دست بیرمقـش لااقـل طـناب مـبـند میان سیـنـۀ او روضۀ مدیـنـه به پاست طنین روضهاش از وای مادرش پیداست عـزیز فـاطـمـه را بـیاراده مـیبـردنـد هـمه سـواره و او را پـیـاده مـیبـردنـد دوید و از نـفـس افـتاد پشت آن مرکب دویـد و از نـفـس افـتاد گـفـت یا زیـنب اگرچه رفت ولی قامـتـش خـمـیده نبود به نی مقابل چـشـمش سر بـریـده نبـود اگرچه رفت ولی سلسله به شانه نداشت به جای جای تـنـش رد تـازیانه نداشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
کوچهها نیمۀ شب سوخـتـنت را دیدند ریسمان هـا به سراپـای تنت پـیچـیـدند اثـر زهـر کُـشـنـده بـدنـت راحـت شـد پابرهنه عقب اسب چه بد درد سر است اسب ها سرعتشان از قدمت بیشتر است جانت از جانب منصور لعین در خطر است صورت ملتهبت از عرق سرد، تر است پیکرت آب شد از زهر ولی بیسر؛ نه خانهات سوخت ولی کودک تو معجر؛ نه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
نور را در کوچۀ ظلمت کشیدن مشکل است پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است آسمان گر بر زمین افتد، قیامت میشود آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است خوشۀ انگور، تیره چون دل منصور بود دانه دانه مرگ را بر لب چشیدن مشکل است خانۀ آتش گرفته، روضه خوان مادر است نالۀ زن را ز پشت در شنیدن مشکل است قاتلی برادشت یک شمشیر….پیغمبر رسید ده نفر با اسب در مقتل رسیدن مشکل است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصیبت به آتش کشیدن خانۀ امام صادق علیهالسلام
میان هیزمِ نمرودها «خورشیدْ سوزان» بود خلیلالله، بین شعله؛ آتش در گلستان بود زمین از گریۀ نوحالائمه غرقِ دریا شد هوای کشتیِ سُکّانِ دین درگیرِ طوفان بود مسلمانظاهراً رفـتند، جـنگِ آیۀ تطهیر نبردی که در آن سوزاندنِ آیاتِ قرآن بود دوباره هتکِ حرمت کرد، از آل رسولالله که گفته از جسارتهای قبل آتش پشیمان بود؟! هوای آسمان وحی، خیس از ابرِ دود آلود میان خانۀ فرزندِ کوثر روضهباران بود گلابِ باغِ گل را در اجاقی داغ، جوشاندند گلابی که شمیمِ اشکهای یاس و ریحان بود در و دیوار و دود و آتش و ترسِ زن و فرزند به قابِ مقتلِ تصویریِ مادر نمایان بود به هر سو میدوید انگار، مادر بود در شعله فضای صحنِ مقتلخانهاش آئینهبندان بود هوای ناجوانمردانه داغ و تشنگیهایش دلش را بُرد، آنجا که غریبی سخت عطشان بود گریزِ روضه شد عمامهای که شعلهور میشد به یاد معجری که نیمسوز از خیمهسوزان بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
هر کس دلش ز مهر و ولای تو عاری است هرلحظهاش بدون تو بی بند و باری است مـا جـار میزنـیـم که آقـایـمـان تـویـی شیخ الائـمّه! نوکـریت افـتخـاری است خاک رهـت به مـنـزلـۀ آب زندگیست صد سلـسبیل زیر قدمهات جاری است (ثبت است بر جـریـدۀ عـالم دوام ما(* عشق شما مسبـب این مانـدگاری است اوقات خوش کنار بزرگان به سر شود از برکت وجود تو خوش روزگاری است مکتب به پا نمـودهای، عـلامه ساخـتی شـاگـردیِ کـلاس تو آمـوزگـاری است گـنـجـیـنـۀ حـدیث و روایـاتِ صـادقـی دشمن ز تیغ تیـز کلامت فـراری است صحـن شما به زاویۀ عـرش قائم است دیـوارههای بقعـهات آئـیـنه کاری است آقا همین که فـاطـمه آنجاست دلخـوشی دردِ فـراقِ مـادر و فـرزند کاری است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
ای پـیـر خرد طـفـل دبـسـتان کـمالت ارباب بصیرت هـمه مبـهوت جلالت دیـدار الـهـی بـه تــمـاشـای جــمـالـت خـلـق دو جهـان تشـنۀ دریـای زلالت وجهاللهی و نیست نه پایان نه زوالت وصف تو فزون است ز توصیف و ز گفتار ای گشته صداقت همه جا دور سر تو روئـیده گـل معـرفت از خـاک در تو شب منـتـظـر زمـزمـههای سـحـر تو وحی است سراسر سخن چون گهر تو عـالم چو کف دست به پیـش نظـر تو ای چــشـم خــدای احــد قـــادر دادار تو مـاه و تـلامـیـذ تو دور تـو سـتاره گـفـتار حکـیـمانهات افـزون ز شماره هر روز نه! هر لحظه بود بر تو هزاره عـلم تو روانبخش کمال است هماره دو مطلع الانوار تو حمران و زُراره یک جـابر حـیّـان تو و آن هـمه آثـار چون مهر که پیوسته کند جود خود انفاق چون نور که سر برکشد از سینۀ آفاق علم تو عیان است در اوراد و در اوراق عقل و خرد و علم و فضلیت به تو مشتاق در علم و ادب مؤمن طاقت همه جا طاق هارون تو گـل داد برون از شرر نار در کوی تو بر جنت اعلا چه نیاز است؟ با نور تو بر مهر دلآرا چه نیاز است؟ با قطرۀ جود تو به دریا چه نیاز است؟ با خاک تو بر وسعت دنیا چه نیاز است؟ با درس تو بر علم اروپا چه نیاز است؟ ای عبد تو بر لشکر دانش سر و سردار ای کـرسی درس تو تـجـلای قـیـامت آویـزۀ گـوش هـمه تا حـشـر، کـلامت نـوشیـده همه کـوثـر توحـید ز جامت در مـلک خـدا وحی خـداوند، پـیامت بر قلب عـدو تـیـر بـلا نطق هـشامت گویی سخن اوست همه تیغ شـرر بار جز راه شما راه دگر سوی خدا نیست در ملک خدا نور به جز نور شما نیست جز خط شما مشی شما مذهب ما نیست این است و جز این نیست درست است و خطا نیست درس تو کم از نهضت شاه شهدا نیست آن نهضت پاینده از این درس دهد بار خلقت نه فقـط، خالق منّان به تو نازد مؤمن نه، خدا داند که ایمان به تو نازد فضل و ادب و دانش و عرفان به تو نازد زهرا و علی، احمد و قرآن به تو نازد والله قـسـم شـاه شـهـیـدان به تـو نـازد کز هر سخنت نهضت دیگر شده تکرار تنها نه فقط زهر شرربار، تو را کُشت هر لحظه غمی آمد و صد بار تو را کُشت بیـداد عـدو نیـمه شب تار تو را کُشت گه یاد فـشار در و دیـوار تو را کُشت بیش از همه منصور ستمکار تو را کُشت هر روز از او شد به تن و جان تو آزار گه بُـرد سـوی قـتـلـگـهـت پـای پـیاده گه لب به جسارت به حضور تو گشاده گـه کـرد ز بـیـداد، بـه قـتـل تو اراده با هر سخـنش بر جگـرت زخم نهاده او بر روی تخت و تو سر پای ستاده حرمت نگرفت از تو و از احمد مختار ای مـاه فـلک شـمع شب تار بـقـیعـت صــد قــافـلـه دل آمده زوّار بـقـیـعـت مـرغ دل من گـشـته گـرفـتار بقـیعـت هرچـنـد که ویـران شده آثـار بقـیعـت باشـد که شـبی در پـی دیـدار بقـیعـت «میثم» ز ره دور نهد چهره به دیوار
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
از غـربـتم کـسی بخـدا با خـبـر نشد کس با خبر ز سوز دلم جز جگر نشد آتش گرفت خـانهام امّا نه هـمچو دل خانه در آن زمان؛ چو دلم پُر شرر نشد وقتی که سوخت در، زنِ آبستـنی نبود اینجا زنی ز ضرب لگد بی پسر نشد شد ظلم هرچه بر من و بر خانوادهام امّا ز ظـلـم کـرب وبلا بـیـشـتر نشد پـای پـیـاده در پـی مـرکـب دویـدهام با اینهمه بریده ز تن دست و سر نشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
به نام آنکه پُر کرده جهان از قالَ صادقها به نام آنکه میرویاند از جانها شقایقها به نامِ حضرت صادق دلت را روضه مهمان کُن ندیده حکمت از درسش حکیمی اینچنین چون او ادیبی یا طبیبی یا علیمی اینچنین چون او سفارشهای او شرحِ کلامی از کمالِ اوست سفارش میکند بارِ فقیران را زمین مگذار سفارش میکند در راهِ محرومان قدم بگذار سفارش کرد ما را تا ادا سازیم دینش را زیارت نامههای ما زیارت نامههای اوست عزاداریِ ما میراثی از رسم عزای اوست خودش فرمود صدها حج فقط اجر سلامِ ماست به روضه میکشد آقا همیشه منبر خود را به پای ناله سوزانده تمام حنجر خود را چنان نالید در عمرش صدایش مثل زهرا سوخت چرا در بِین این مردم کسی در فکرِ حالش نیست به فکر مو سپیدیاش به فکر سن و سالش نیست کسی او را نمیگوید عصای خویش را بردار
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
اگر چه بر همه عـالم گـره گشا بودم میـان مـوج مصیـبـات مـبـتـلا بـودم همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است به وقت فـتنه چه بی یار و آشنا بودم کنـار منـبـر من مکـتب جـدیـد زدند در آن غبار زمان چشمۀ هُـدی بودم حیققت همه قرآن میان قلب من است منـم که بر هـمۀ خـلـق رهـنـما بودم همیـن که شعـلۀ آتش به خانهام افـتاد نفـس نفـس زدم و یاد خـیـمهها بودم شبی که از همه سو ریختند در خانه فقـط به یـاد غـریـبیِ مـرتـضی بودم اگرچه شکر خدا دختری نسوخت ولی به یـاد شــام غـریـبـان کـربـلا بـودم سرم برهنه، شبانه کسی ندید چه شد به یـاد شام و نـظرهای بیحـیا بودم کمی ز روضۀ گـودال بر سـرم آمد به گیـسوان پریشان چو در نوا بودم نخورد یک نوک نیزه به پیکـرم اما بـه یـاد قـاری بـالای نـیـزههـا بـودم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() آتش زدن خانه امام صادق علیهالسلام و جسارت به آن حضرت
دست ظالم، ظلم را در شهر تا از سر بگیرد شعلهها میرفت بالا خانه را در بر بگیرد طاقت این پیرمرد عشق را حاکم ندارد بُغض را آورد تا از عاشقان سرور بگیرد زخم دیرین تازه گشته خانه افتاده درآتش اَبر تاریکی رسید از آسمان اَنور بگیرید پیر ما در آن هیاهو، خانه را میدید خیمه دید شعله میرود تا معجرِ دختر بگیرد آتشِ این بار، با اهـل حـرم کاری ندارد باید انگار او فقط، بر چادر مادر بگیرد در مـدینه آتـش در، بهـر حـیـدر بود اما پای کین آمد که محسن را زپشت در بگیرد تیغ خود را روی آقا تا که بالا بُرد منصور دید روی مصطفی را، تا که او خنجربگیرد دست خود را روی سر بگذاشت عالم آندمی که روی سینه شمر آمد از غریبی سر بگیرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
من ولیالله اعـظـم مـقـتـدای راسـتـیـنـم چشمۀ عین الحیاتم صاحب علم الیـقـینم گوهر شش بحر نورِ ذاتِ رب العالمینم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
تـا که از آه سـخـن روی لـبـان میآیـد باز هـم حـرف مـدیـنـه به مـیان میآید اشک از چشمۀ کوثر به زمین میریزد قـرن ها هست که ما داغ شقـایق داریم این چه امری است که از جانب خالق داریم دین ما گر چه همان هدیۀ پبغمبری است دلبری کز سخـنـش قـفـل دل ما وا شد صد هزاران چو مسیح از دم او احیا شد شکر خـالـق که شدیم از قِـبَـلِ او لایق به خدا بی رخ او چشمۀ خورشید نبود مهر و مهتاب و مه و زهره و ناهید نبود آیـههـای سـخـنـش جـلــوۀ قــرآن دارد عاقبت بر سر قتلش به جگر خون آمد زهـرِ مـنـصور دوانـیـقـی ملـعـون آمد جسم آغشته به زهرش چو به بستر افتاد او نیـاورد دمی جز به خـدا روی نیاز وقت جان دادن اگر هر دو لبانش شده باز روضه بر جدّ غریبش همه دم میخوانده گر چه در ظاهرش از زهر جفا جان داده میتوان گفت که از عشق خدا جان داده هر چه بود این همه اندوه شده قاتل او به گـمانم دم آخـر که در آن بسـتر بود ضجه و ناله کنان در بر او مـادر بود او که هر صبح و مسا ذکر حسین بر لب داشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
همان دستی که آتش زد گل و گلزار حیدر را دوباره شعلهاش سوزاند، باغ یاس دیگر را اگرچه روبروی چشمهاشان پیرمردی بود ولی آغاز میکردند، جنگـی نابـرابـر را هوای شهر، دودآلود شد یکبار دیگر هم و این دود از نفس انداخت، در جنّت پیمبر را خلیل الله، بین آتش نـمرودها میسـوخت نباید اینچنین میشد، عوض کردند، باور را تنش مانند اسپند از شرار شعلهها میسوخت چه اسپندی، که از داغِ غمش سوزاند مجمر را صدایش را کسی نشنید، حتی آن همه شاگرد چه باید گفت، این شاگردهای ظاهرا کَر را؟! همینهایی که میبستند، دست پیرمردی را میان کوچهها بستند، دست شیر خیبر را و این آتش بیاران جهنم، از همانهایند… که بین شعلههای جهل، سوزاندند مادر را همین دستی که اینجا میکشید از خشم، شمشیری کشید از بغض، روی حنجری خشکیده خنجر را ولی اینجا غلافش کرد و جسمی هم نشد زخمی بُرید اما میان قـتـلگـاه کـربـلا سر را...
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
مـدیـون مـرحـمـت شـیـخ الائـمّهایم ما شیـعـهایم و امّـت شـیخ الائمّهایم ما را ولاش سینهزن و بیقرار کرد آقـا اگـر نــبــود که آدم نـمـیشـدیـم از دودمـان بـانـوی عـالـم نمیشدیم او عمر خود گذاشت که عاشق ترین شدیم امـشب دلـم گـرفـتـه برای بـقـیـع او خون گریه میکنم به هوای بقیع او در مجلس مصیبت او گریه میکنیم هم ماجرای آن در و دیوار زنده شد هم ماجرای آتش و مسمار زنده شد ابن ربیع مثل مغیره است، بیحیاست ظالم، شکست حرمت بیت الحرام را لـج کـرد و بُـرد پـای پـیـاده امام را او روی اسب و پای پـیاده امام دین واویلتا به کوچه کشیده است ماجراش خاکی شبیه چادر زهراست جامههاش پای پـیـاده نـاله زنـد، یاد کـربلاست شکر خدا که حضرت صادق سنان نداشت خولی و زجر و حرمله و ساربان نداشت شکر خدا که در جگرش نیزهها نرفت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
هزار مرتبه شکر خـدا که شیـعه شدیم به سینه مُـهـر ولای عـلی نـشانه زدیم غـلام خـانـۀ اولاد مـصـطـفی هـسـتیم و دل به ریـشۀ خـاکی چادری بسـتـیم که گـفتهاید دو عالم گدای مادر ماست که خلق عالـم و آدم برای مادر ماست به لطف درس تو ما شیعهایم شکر خدا بــه زیـر دیـنِ شــمـائـیــم تـا ابــد آقــا تو شیعه را نه، که اسلام را بنا کردی چه مکتبی تو از این درس ها به پا کردی هـزار حـوزه و مکـتـب به پـا شده امّا هـنـوز هـم نـرسـیـده به ابـتـدای شـمـا اگرچه این همه عالِم به حوزهها هستند هنوز جـیـره خـور سـفـرۀ شما هستـند سـلام ما به شـمـا ای سـلالـۀ پُـر نـور سـلام ما به شـما یا مُـروّج الـعـاشـور نشـستهایم در این روضهها کـنار شما که اشـک ما بـشـود مـایـۀ قـرار شـما چقدر گریه نـوشـتی به پـای عـاشـورا چـقدر روضه نـوشـتی برای عـاشورا بـه داغ پـیـکـر اکـبـر چـقـدر بـاریدی به یـاد حـنجـر اصـغـر چـقـدر باریدی به دست بستۀ زینب چه گریهها کردی چه گریهها که به دست ز تن جدا کردی چـقدر حـسّ عـجـیـبی حکـایـتـت دارد چه مـاجـرای غـریـبـی شهـادتت دارد اسیر داغ شـمائـیم و سـیـنه میکـوبـیم به سـیـنه از غـم داغ مـدیـنه میکوبیم دوباره هـیزم و آتش، دوباره دود سیاه دوباره روضۀ زهرا، دوباره گریه و آه درست، اینکه زمین خوردی و پر از دردی اگرچه پـیـر، ولی باز هـم شما مـردی خدا کند که دگر مادری زمین نخـورد به پیش چشم ترِ دختری زمین نخورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
دردمـندان غـمت زندگی از سر گیرند گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند خاکهای حرمت محمل اشک زهراست گر که با دُرّ نجـف شأن بـرابـر گیرند چـشمهایی که بـرای غـم تـو میبـارند بادهای است که از ساقـی کـوثر گیرند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
گرچه جز ظلم بر تو دیده نشد گـل یـاست به تـیـغ چـیـده نشد بـیـن شـعـلـه دویــد نـامـوسـت گـیـسوی دخـتـرت کـشیده نشد مـیـخ بر سیـنـهای نـزَد آسـیب نـالـۀ هـمـسـرت شـنـیـده نـشـد سر برهـنه به کـوچهات بُردند ولی از تـن سـرت بـریـده نشد پشت مرکب تو را کشاند عدو پهـلـویت از سـنان دریـده نـشد تـیـغ بـر قـتـل تو کـشـیـد ولـی خـون ز لبهای تو چکـیـده نشد شکر حـق خـواهـر عـزادارت بـین نـامـحـرمان خـمـیـده نشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی جواب هر چه که باشد نوازش است مرا خدا کند بنوازد مرا ولو به " لن" ترنی بساط حوزه کرم میکند، چه ذوالکرمی بساط روضه عطا میکند، چه ذوالمننی به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت بـله، غـدیـر جـوان شـد ز بـادۀ کهـنـی ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تنی سیـاهتـر ز هـمه روزگـار پـروانهست اگـر که شـمع بـسـوزد میان انـجـمـنی نخست آنچه صدا میکند سر زانوست اگر کـشـیـده شود ناگـهـان سر رسـنی عـبـا نداشت و پای برهـنـه اش بُـردند پـنـاه بُـرد به یـک آسـتـیـن پـیـرهـنـی اگرچه سوخته در، جای شکر آن باقیست که مـیـخ در نـگـرفـتـه به گوشۀ بـدنی اگرچه از نفس افتاده باز هم راضیست که بین کوچه نـیـفـتاده است هیچ زنی چه حرفها نشنـید و چه چیزها که ندید شکـسـته دل شد و آمـد ولی چه آمدنی غـریب نیز از اینجا نـمیرود عـریان برای تو کـفـن آوردهاند، عجب کـفـنی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
نه حرف من، سخن هر فقیه آگاه است عزای حضرت صادق شعائرالله است بهشت مقصد هر دستۀ عزاداری ست سلوک شیعه در این شاهراه، کوتاه است مدینه منتظر دستههای سینه زنی ست مـدیـنـه چـشـم بـه راه بـقـیـة الله اسـت به ذوالفقار قسم فتح مکه نزدیک است به شرطهها برسانـید بدر در راه است بقیع جنّت الاعلاست در سراسر روز بقیع عـرش خداوند در سحـرگاه است چراغ را چه حضوری در آن حریم شگفت که ماه بنده و خورشید عبد درگاه است چه شمع ها به بقیع از خجالت آب شدند نگاه کردن قـبر غـریب، جانکـاه است به جعـفر ابن محمد چنین نخواهد ماند مـدیـنـه چـشـم بـه راه بـقـیـة الله اسـت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
بـنـام نـون و قـلـم دست من قـلـم دادی و شکر حق که دوباره به سینه دم دادی به یُـمـن مـنـبـر تو شیـعـهام مـسلـمـانم کـبـوتـرم! شـدهام بـاز هـم هــوایی تـو رسـیــدهام بــخـدا مـن ز آشـنــایـی تـو کسی نـبـرده مرا تا خـدا تو میـبـریام برو به منبر و تصویری از غدیر بساز برای نـشـر ولای عـلـی سـفـیـر بساز مـقـام مرجـعـیت بـیـن عـالـمان داری ز یارب تو رسیده است فیض یا رب ما عـلی عـلیِّ لـب تو رسـیـده بـر لب ما شب است و برسر خاکت نشان نداری تو خبررسید که درست دوباره خلوت شد دوباره روزی آقـای شهـر غـربت شد برای کشتن تو نقشه ها کشید، ای وای چه عمهای که گرفتار نیزه داران بود هلال یک شبهاش روی نیزه تابان بود میان آنهـمه نامـرد سخت حـیـران بود بـرای دیــدن او کـوفـه راهبـنـدان بـود چه عاشقانه وفاداریاش محک میخورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
پس از سـلام و ادب نزد خـالق زهـرا مـرا صـدا بـزنـیـد از خــلائـق زهــرا به غـیـر غـصـه ندارد مـخـالـف بـانـو غـمـی به سـیـنـه نـدارد مـوافـق زهرا برای اجر محـبّـین او بهشت کـم است چه هدیهای ست سزاوار عـاشق زهرا بِه جَعفَرِ بنِ محمد نوای هرشب ماست هـمینکه ایزد منّان قـلم به دسـتـش داد فقط قلم که نه بلکه عَلَم به دستـش داد دخـیـل بـسـتۀ کـنج ضریح پُـر گرهایم به پـا کـنـیـم دوبـاره بـسـاط هـیـئت را مگر صدا بـزنیم اهـل بیت عـصت را شب عزای ولی خـداست گـریـه کـنیم شـبی که سـایـۀ ابـلـیـس بر حـرا افـتاد گـمـان کـنـم پـر پـروانه زیـر پا افـتـاد دل شـکـسـته، قـد خـم، نـگـاه تر دارد
: امتیاز
|